اینکه شروع کردم به بیشتر " خودم " بودن و منِ وجودیم رو در اولویت گذاشتن، عجیب غریب و جالب و در عین حال بعضا اعصاب خردکنه . نمودش وقت هاییه که با بعضی از اعضای خانواده از نقطه نظر سیا * سی متفاوت هستی و قبلا برای جلوگیری از تنش نظرت رو نمی گفتی ولی الان نظرت رو میگی و درستیش رو اثبات می کنی و حرص می خوری !
یا مثلا قبلا خودخوری می کردی و نظر مخالفت رو تا حد ممکن رو در رو اعلام نمی کردی ولی الان وقتی می بینی کسی به دلت نمی شینه و نمی تونی تحملش کنی، همون دقایق اول به روش میاری و میگی گارد دارم نسبت بهت به این دلیل، به اون دلیل و من آدمی نیستم که توی پستوی ذهنت به تغییرش فکر کنی؛ این واسه هوپی که ناراحتیش رو تا حد ممکن نشون نمی داد و بعدا از طریق مادرجان شکوهش به گوش مادر طرف می رسوند، یه قدم خیلی خیلی بزرگه .
این تغییرات که به تدریج از دو سال قبل و بیشتر از چند ماه اخیر در من ایجاد شده، شاید از من یه هوپ رک و یاغی بسازه . هوپی که مثل قبل سر به راه نیست و الگو ! حس می کنم این دوره، دوران گذره و کم کم فازم متعادل تر بشه ولی در عین نگران بودن، راضیم !
+ عزیزان، به بسته بودن نظرات توجه کنین خواهش میکنم. با کمال احترام نظراتی که مربوط به اینطور پستهاست رو جواب نخواهم داد.